انيشتين و آموزش
شايد بدون اغراق بتوان گفت مهمترين عامل افزايش ديد علمي دانشآموزان به محيط و غنيترين منبع پاسخگويي به سؤالات آنان در مورد پديدههاي طبيعي همانا درس فيزيك است. لذا گسترش اين علم در بين عموم افراد جامعه از طريق آموزش صحيح آن از اهميت بالايي برخوردار است.
متأسفانه روش آموزش فيزيك در كشور ما، در اكثر موارد براساس شيوههاي سنتي با اتكا به محفوظات دانشآموزان است. البته مهمترين علت كاربرد وسيع اين شيوه از جانب اغلب دبيران، نظام آموزشي سازمان كشور ما اين است كه در آن يگانه راه پيشرفت دانشآموزان، كسب نمره قبولي در كلاس و موفقيت در كنكور تلقي ميشود.
انيشتين همه عمر تأسف ميخورد از اينكه امكان نيافت در يك مدرسه متوسطه تدريس كند. چنين حسرتي از مردمي كه سراپا غرق در اين همه افتخار، به راستي شگفتانگيز است. اين حسرت را شايد بتوان يك برانگيختگي نافرجام دانست و شايد بتوان آن را به آرزوي برآورده نشده مردي دولتمند تشبيه كرد كه در كودكي بر اثر تنگدستي به اسباب بازي مورد علاقهاش نرسيده و حسرت آن به اندازهاي در دلش مانده باشد كه بعدها هم، چون مردي ثروتمند شده، باز همه شب آن اسباب بازي را به خواب ببيند. …
تنها لذتي كه وظيفه تدريس ميتوانست به او بدهد و نداد، آن بود كه او امكان مييافت مغز جواناني را كه هنوز بر اثر شيوههاي آموزشي كهنه ، فرسوده و فاسد نشده بود، بيدار نگه دارد.
با اين طرز فكر است كه در سال 1921 پس از نخستين سفر به آمريكا، پرسشنامهاي به نظر او رساندند كه به منظور سنجش ميزان معلومات و توانايي افرادي كه تحصيلات خود را تازه تمام كرده بودند و به اجتماع پاي مينهادند، تهيه شده بود. انيشتين در برابر سؤال مربوط به سرعت سير نور نوشت:
« نميدانم، من حافظهام را با معلوماتي كه از كتابهاي مرجع ميتوان بدست آورد پر نميكنم»
از همه تكاليف درس فقط قسمتي كه به كارهاي تجربي در آزمايشگاه مربوط ميشد، به نظر او ارزنده و سودمند آمد، به نحوي كه او از برنامههاي آموزشي كه مغزجوانان رابا يك مشت نام و فرمولهاي خشك، خسته و فرسوده ميكند، در همه عمر بيزار بود و نظر خود را در مورد امتحانهايي كه هول و هراسرا دردل دانشآموزان ايجاد ميكند، چنين بيان ميكند:
« به عقيدة من، حتي اشتهاي يك جانور درنده را ميتوان كوركرد، به شرطي كه به جانور مزبور هنگام گرسنگي غذايي به ضرب تازيانه بخورانند، خاصه اگر آن غذا نيز با وضع خوراندن مناسب باشد. از ديدگاه من بدترين چيز براي يك مدرسه آن است كه روش كار خود را بر ترس و زور و قدرت نمائي ساختگي استوار كند. چنين روشي ويرانگر احساسات سالم، صداقت و اعتماد به نفس شاگرد خواهد بود و در نهايت امر چيزي جز افراد مطيع و فرمان بردار به بار نخواهد آورد. در امان نگاه داشتن مدرسه از اين بليههاي شيطاني نسبتا آسان است. كمترين حدِ زور و ارعاب را در اختيار معلم قرار دهيد تا صفات انساني و كيفيتهاي ذهني و معنوي او به صورت تنها منبع احترام شاگرد نسبت به وي در آيد.»
با اين تفكر بود كه در اوج شهرت، انيشتين از سردبير يك روزنامه تقاضا كرد كه گوشهاي از روزنامهاش را به او اختصاص دهد تا او براي خوانندگانش معما طرح كند. البته به شرطي كه هويت طراح معماها از خوانندگان پوشيده نگاهداشته شود. سردبير در هماه حال كه به سخنان او گوش ميداد، سخت به فكر فرو رفته بود و از روي تعجب به او مينگريست، زيرا او ميدانست در همين چندي پيش بود كه مديريكي از روزنامههاي آمريكايي از انيشتين تقاضا كرد كه فقط چند سطر در روزنامه او بنويسد و در عوض پولي كه رقم آن به ارقام نجومي ميرسيده دريافت كند. اما انيشتين نپذيرفت.
انيشتين اعتقاد داشت براي آموزش فقط بايد كنجكاويهاي دانشآموزان برانگيخته شود و تا آنها خود به كشف و تجربه بپردازند. اگر بتوانيم انگيزههاي دانشآموزان را تقويت كنيم، آنها خود به فكر ميافتند آنچه را نميدانند، يا آنچه كه ميخواهند بدانند و يا آنچه نياز دارند بدانند را كشف كنند.
زماني او هم بچه اي بيش نبود. اولين تصوير موجود از اينشتين
محمد سياري زاده
منبع: رنجهاي آلبرت اينشتين، آنتونيا والنتين،ترجمه هوشنگ گرمان،نشر دانش امروز